مرو ای دوست ...

ساخت وبلاگ

امکانات وب

 

من مانده بودم و چادر خاکی و آسمان ابری و حلقه ی سفید توی دستم. نشسته بودم و فکر میکردم اصلا چی شد؟اصلا چرا من حالا نشسته ام روی زمین؟اصلا چرا چرا چرا ... مدام این چراها دور سرم رژه می رفتند. داشتم فکر می کردم الان کجا باید باشد؟ الان چه کسی هوایش را دارد؟ چه کسی مواظب صدایش هست؟ میخواستم این زندگی لعنتی را یک جا بالا بیاورم.بلند شدم.از روی زمین بلند شدم و دستم را گرفتم به دیوار.برای چندمین بار بود که کمرم شکسته بود؟ برای چندمین بار بود که برای ایستادن باید دستم را می گرفتم به دیوار؟ مامان زنگ زده بود گفته بود حالش خوب نیست.مامان گفته بود تب کرده و هی تو را صدا می زند.نمیدانم وسط خیابان چرا خوردم زمین.نمیدانم چرا وسط خیابان احساس کردم قلبم نمی زند دیگر.نمی دانم ... نمی دانم... تنها می دانم آن مسیر طولانی را دویدم.تا خود ِ خانه دویدم.من که گفته بودم بگذار یک روز با هم برویم.من که گفته بودم پرواز بدون او را نمی خواهم .من که گفته بودم زخم خورده ام.گفته بودم تمام این حرفها را.وقتی رسیدم او سر کوچه با ظاهری پریشان ... با نگاه ماتم زده ... با پیراهن مشکی سر کوچه ایستاده بود ...نگاهم خیره ماند روی پیراهن مشکی رنگش....پیراهن مشکی...بدون هیچ حرفی جلو آمد.سرش را انداخته بود پایین.حس کرده بود که هر لحظه ممکن است تعادلم را از دست بدهم ، که محکم بازویم را گرفت.هیچ مقاومتی نکردم آن موقع.تنها سکوت و سکوت و سکوت.چیز دیگری یادم نیست.تنها یک پنجره ی باز و پرده ای معلق در هوا و التماس های من که می گفتم روی چشمهایش خاک نریزند.

 

 

اینجا بدون من...
ما را در سایت اینجا بدون من دنبال می کنید

برچسب : مرو ای دوست,مرو ای دوست محمد اصفهانی,مرو ای دوست محمد اصفهانی mp3,مرو ای دوست از محمد اصفهانی,مرو ای دوست محمد اصفهانی دانلود,مرو اي دوست اصفهاني,مرو ای دوست از اصفهانی,مرو اي دوست متن,مرو ای دوست محمد اصفهانی 320,مرو ای دوست اصفحانی, نویسنده : 1parevaaaz9 بازدید : 11 تاريخ : يکشنبه 18 مهر 1395 ساعت: 18:32